Tuesday, July 21, 2009

محفل قدرت در ایران

این روزها همه جا صحبت از کودتا در ایران است. بعضی ها از کودتای سپاه میگویند و بعضی ها هم از کوتای رهبری یا شخص مجبتی خامنه ای یا مصباح یزدی. تحلیل ها درباره این اتفاق کمی پراکنده است و من می خواهم با تحلیل قسمتهای مختلف این جریان کمی ماجرا را بازتر بکنم.

مصباح یزدی شخصیت شناخته شده ای در ایران است که نقش اصلی او در این ماجرا برای بیشتر مردم پوشیده باقی مانده است. او از قبل از انقلاب یکی از روحانیون مشهوری بود که با جنبشی که به رهبری خمینی شروع شده بود مخالف بود. یکی از جنبه های نمادین این مخالفت را می توان در نیمه شعبانی دید که به علت کشتار مردم ، خمینی پیام داده بود که ما امسال جشن نمی گیریم و اعلام عزای عمومی کرده بود. تنها روحانی ای که با این حکم مخالفت کرد و حسنیه خود را چراغانی کرد و جشن گرفت مصباح بود. مخالفت او با خمینی به خاطر اختلاف عقاید آن ها درباره حکومت اسلامی بود. او بر خلاف خمینی به جمهوری اعتقادی نداشت و به دنبال یک حکومت مطلقه اسلامی بود.

برای همین هم طبیعی بود که بعد از انقلاب او و اطرافیانش جایی در نظام نداشتند. مصباح البته بعد از انقلاب هم ساکت نبود و شکل تقریباً علنی مخالفت های خودش را (مثلا درباره جنگ ایران و عراق) ابراز می کرد. البته او به این مخالفت کردن اکتفا نکرد و با ریختن طرحی سعی در به دست آوردن قدرت داشت و از همان سالهای ابتدایی دهه شصت کار خود را شروع کرد .

مصباح یزدی محفلی را به وجود آورد و سعی در گسترش آن داشت . شیوه کار او در ابتدا به این شکل بود که به گروه ها و جریان های مذهبی تندرو که با نظام ایران مخالفت هایی داشتند نزدیک می شد و آنها را جذب محفل خودش می کرد. از این گروه ها می توان به انجمن حجتیه و شاخه شهرستان های حزب جمهوری اسلامی اشاره کرد.

زمانی که بهشتی دبیرکل حزب جمهوری اسلامی بود و میرحسین موسوی قائم مقام او، بادامچیان رئیس بخش شهرستان های حزب بود که بارها به علت تندروی ها مورد شماتت بهشتی قرار گرفته بود و برای همین هم قدرت چندانی در حزب نداشت. بعد از شهادت بهشتی خامنه ای دبیرکل حزب شد و به بخش شهرستان ها قدرت زیادی داد که همین امر هم باعث شد خمینی دستور تعطیلی حزب را صادر کند.

بعد از آن هم خامنه ای به نوعی مجبور به انتخاب موسوی به عنوان نخست وزیر شد و جریان افراطی خانه نشین شد. این جا بود که مصباح به این جریان نزدیک شد و توانست محفل خودش را گسترش بدهد. این محفل با شناخت دقیق حفره های موجود در نظام ایران سعی می کرد به داخل آن نفوذ کند. تا وقتی که خمینی زنده بود آنها خیلی موفقیت کسب نکردند. خمینی دستور داده بود که روزنامه آنها (رسالت) در جبهه ها پخش نشود و بارها با جملاتی تحقیرآمیز به آنها توپیده بود . ( مثلا یک بار خطاب به موسوی گفت که مخالفان شما توانایی اداره کردن یک نانوایی را هم ندارند)

اما بعد از مرگ خمینی اوضاع شکل دیگری گرفت. با رهبر شدن خامنه ای محفل مصباح قدرت بیشتری گرفت. محفل البته در این سالها بیکار ننشسته بود. دانشگاه تهران قبل از انقلاب قراردادی با دانشگاه مک گیل کانادا داشت که طبق آن هر سال چندین دانشجو به آنجا می فرستاد. بعد از انقلاب و بسته شدن دانشگاهها این قرارداد داشت لغو می شد که موسسه مصباح یزدی با دادن پول قرارداد، آن را برای خودش برداشت. از آن موقع تا کنون این موسسه هر سال تعداد زیادی دانشجو در علوم انسانی ( جامعه شناسی ، فلسفه، علوم سیاسی، اقتصاد و... ) به دانشگاه مک گیل می فرستد که همه آنها بعد از گرفتن دکترا در کشور مشغول کار می شوند.

از سال 68 به بعد این محفل با سرعت بیشتری سعی در گرفتن قسمت های مختلف حکومت کرد . آنها با تحلیل دقیقی که از ساختار حکومت ایران داشتند پله پله طرح های خودشان را عملی کردند. مثلاً توانست پس از پاکسازی های مختلفی که در سپاه انجام شد آنجا را مال خود کنند. همچنین با نفوذ در وزارت اطلاعات و صداوسیما قدرت بیشتری پیدا کردند. محفل در این سالها با سرعت خیلی بیشتری نسبت به گذشته قسمتهای مهمی از قدرت را در اختیار گرفت. یکی از شاه مهره های آنها در این میان مجبتی خامنه ای پسر دوم رهبر است. او با نفوذی که در بیت پدرش دارد کمک زیادی به پیشبرد اهداف محفل داشت.

سوالی که پیش می آید این است که احمدی نژاد و گروهش (مشائی، کردان، هاشمی ثمره، علی آبادی، محصولی و... ) این وسط چه کاره اند. گفتم که سیاست محفل بر این است که گروه های مختلف تندرو را پیدا می کند و آنها را در خود جذب می کند. احمدی نژاد و گروهش هم در سالهای دهه 70 به قدرت محدودی رسیده بودند که به وسیله هاشمی ثمره جذب این محفل شدند. بعد از این بود که توانستند با سرعت زیادی وارد قدرت بشوند. احمدی نژاد شهردار شد و همه تیمش را با خودش به شهرداری آورد و بعد از آن هم با کمک مجبتی خامنه ای که بسیج و سپاه را در اختیار داشت توانستند در انتخابات ریاست جمهوری 84 به قدرت برسند.

از اینجا به بعد ماجرا شتاب بیشتری به خودش گرفت. چرا که محفل به اندازه کافی قدرتمند شده بود. آنها توانستند صداوسیما را به دست بیاورند (ضرغامی سپاهی است) و با داشتن مجلس (دختر حداد عادل همسر مجبتی خامنه ای است) و سپاه و قوه قضاییه (شاهرودی در کارهای مهم این قوه هیچ کاره است و مرتضوی است که عضو محفل است و الان همه کاره این قوه است) کل قدرت کشور را در دست بگیرند. در دولت احمدی نژاد همه پروژه های عمرانی بدون مناقصه به سپاه واگذار شد (بنا بر تصویب مجلس هفتم به ریاست حدادعادل) و بعد از این بود که سپاه توانست به عنوان بال نظامی-اقتصادی محفل قدرت مالی کلانی کسب کند. اکنون بیشتر فرماندهان سپاه صاحب شرکتهای به ظاهر خصوصی بزرگی هستند که به لطف قیمت نجومی نفت این چند سال و پروژه های بدون مناقصه به سود کلانی رسیده اند. وقتی محفل به تمام قدرت و همچنین سلاح و پول دست پیدا کرد به راحتی توانست همه پروژه هایی که سی سال برایشان برنامه ریخته بود عملی کند.

گروه های خارج از این محفل ولی داخل نظام ( کسانی مثل قالیباف و لاریجانی و رضایی) گاهی سعی می کنند وارد قدرت بشوند که اکثراً با دخالت بیت رهبری ناکام می مانند. وظیفه عمده هماهنگی اجزای مختلف محفل (دولت، سپاه، صداوسیما، قوه قضائیه، کمیته امداد و... ) و نیز کنترل ناآرامی های اخیر به عهده مجبتی خامنه ای است. محفل به شدت روی تمام نواحی قدرتش کنترل می کند و هیچ عزل و نصبی ( حتی در پست های مدیرکلی و پایینتر) بدون اجازه از بالا انجام نمی گیرد. علاوه بر این اگر قسمتی از قدرت محفل دچار تهدید بشود باقی اجزا به شدت به آن کمک می کنند. محفل با داشتن صداوسیما و مداحان و بسیج و کمیته امداد و بهزیستی سعی در همراه کردن طبقه های مذهبی و فرودست جامعه دارد و سعی می کند با همراه کردن آنها پشتوانه مردمی لازم را حفظ کند.

اما شکافی که در این میان پدید آمده است حضور هاشمی رفسنجانی و مراجعی مثل جوادی آملی و موسوی اردبیلی و صانعی است که با پیوستن به اصلاح طلبان ایران ( موسوی و خاتمی و کروبی و ...) گروه قدرتمندی را در مقابل محفل تشکیل داده اند. این گروه سعی دارند با همراه کردن افراد با نفوذی مثل قالیباف و لاریجانی و از دست ندادن پشتوانه مردمی که در انتخابات امسال به دست آورده اند قدرت را از محفل پس بگیرند. البته محفل نیز متوجه خطر شده است و سعی می کند بتواند این افراد را به سمت خود جذب کند.

1 comment: